این نمونه ای از حکومت داری است که بارها در مراکز حکومتی خود (مجلس، شهرداری و دولت) می بینیم و هر روز جلوه ای تازه به چشمانمان روشن می شود. آه از اندوهی که با اندوهی دیگر ترمیم می شود.
به گفته وزیر آموزش و پرورش در واکنش به اعتراض کارشناسان آموزش و پرورش که نسبت به ادامه تعطیلی مدارس هشدار داده بودند، این مطلب منتشر شد: آقای رئیس جمهور از این اتفاق ناراحت هستند و می گویند دیگر اجازه ندارید مدارس را به دلیل آلودگی هوا تعطیل کنید. .
معنای این عبارت چنین است:
1- موضوع آموزش آنقدر برای رئیس جمهور مهم است که شخصاً دخالت می کند.
2. سلامت کودکان مهمترین چیز برای رئیس جمهور نیست.
3- رئیس جمهور هیچ تأثیری در کار گروه تخصصی ندارد و می تواند به این کمیته – که نظرات کارشناسی نهادهای سرپرستی را به طور جامع جمع بندی می کند – دستور دهد.
4- من وزیر بسیار مخلص و وابسته به رئیس جمهور هستم.
5- مسئولیت همه اقدامات خود را بر دوش رئیس جمهور می گذاریم.
ما به درستی یا نادرستی این ادعاها کاری نداریم، اما بازنمایی این ادعا همان است.
وزیر کشور در اظهارنظری جدید گفت که در حال تغییر شاخص های آلودگی هوا هستیم. معنای اصلی و غالب این پیشنهاد این است که یک فرمول جهانی رایج را دستکاری کنیم و سپس با استفاده از فرمول ایرانی شاخص آلودگی هوا را محاسبه کنیم تا برای خودمان مدل خاصی داشته باشیم و بقیه دنیا فرمول خاص خود را داشته باشند (مانند سیستم متریک و انگلیسی ها سیستمی که همه دنیا را به این دو مدل تقسیم می کنند) البته منطقاً منظور ایشان این نبود که به روش محاسبه شاخص دست بزنیم. بلکه با تغییر دستورالعمل ها، لیست اعمال را برای هر بازه جابجا می کنیم. یعنی اگر تا به حال کارشناسان وداده و ماروبا در دستورالعمل خود مشخص کرده اند که به محض حفظ عدد 150 مثلا مدارس تعطیل می شود اما ما اهل این گونه بازی ها نیستیم، حکم می کنیم و تعیین می کنیم که مدارس تعطیل شوند. فقط وقتی شاخص به 200 و غیره میرسه.به جای 300 چون چین عزیزی که مشمول استانداردسازی دیگران نیست اینکارو کرد و جواب گرفت!
روز گذشته وزیر ارتباطات از مجلس کارت زرد گرفت. احتمالاً فکر می کنید نمایندگانی که سرکشی به حوزه انتخابیه خود داشتند، با مشاهده انبوه اعتراضات مردمی در اختلالات عمومی یا مثلاً قطعی اینترنت به دلیل کنکور، تصمیم گرفتند وزیر را در نظر بگیرند (همان). وزیری که برخاسته از تفکرات خود و به سبک خودش بود) اما وقتی دلیل کارت زرد را می بینیم می فهمیم که دلیل آن عدم رعایت قانون تغییر وضعیت شهدا در مخابرات بوده است.
دو دیدگاه از این دولت و همتایان آن در سایر نهادها وجود دارد:
1- افکار عمومی (به معنای دقیق، نه فقط برخی از شما) مطلقاً ارزشی ندارد. این نگرش می تواند ناشی از اعتماد به نفس، اعتماد به نفس، نمایش قدرت فرامتنی، خیال پردازی جمعی، بی تفاوتی، لجبازی یا بی توجهی به اهمیت افکار عمومی باشد.
2- نسبت به انعکاس رفتار خود حساس است. این نکته خود منجر به چندین نتیجه یا واکنش می شود:
الف- و با دریافت بازخورد سعی در اصلاح رفتار نادرست به عنوان یک سیستم دارد.
ب- می خواهد رفتارش را اصلاح کند اما به هر دلیلی نمی تواند.
ج- نمی خواهد (این حالت در واقع مطابق با طرح اول است، یعنی افکار عمومی را بی ارزش می داند)
با نگاهی به رفتار آقایان می توان هر دو جنبه را دید و به همین دلیل نمی توان با قاطعیت گفت که آیا دولت، نمایندگان، شهرداری و … پیروی می کنند یا خیر. مدل اول یا دوم از یک سو، انبوهی از تماسهای دوستانه با فعالان رسانهای و دیگر بازیگران مؤثر، تلاشها برای یافتن، درخواستها و درخواستها برای تفاهم و وجدان وجود دارد که نشاندهنده توجه به افکار عمومی (یا توجه به افکار عمومی) است. یعنی نمونه دوم. حتی واکنش به سوال روزنامه ای که چرا عکس همسر رئیس جمهور را منتشر کردید (یعنی همان چیزی که خبرگزاری های دولتی در سرمقاله های خود می نویسند) نیز با همین طرح مشخص می شود.
برخی از رفتارها و گفتارها نیز در الگوی اول قرار میگیرند (افکار عمومی را بیارزش بدانید) که البته خطر بزرگی را به دنبال دارد زیرا افراد احساس لجبازی میکنند (یا حداقل درک نادرست).
این لایحه و در واقع تخلف، لکنت یا سردرگمی اطلاعات محدود به یک یا دو وظیفه نیست و متاسفانه تقریباً جهانی شده است. خروجی، حضور مؤثرتر افرادی است که درک درست و تجربه کافی در امر افکار عمومی دارند تا به رفع برخی از مشکلات و ناکارآمدی ها کمک کنند. ناکارآمدی ترکیبی از فقدان دانش، ناآشنایی با بوروکراسی، بی توجهی به محیط (داخلی و بیرونی)، تداخل دستگاه، عدم شایسته سالاری، کمبود و اتلاف واقعی منابع، شعار زدگی، تخصص ستیزی، از هم گسیختگی نمایندگی، عدم آموزش است. و اصرار بر اختراع مجدد چرخ .